یاموتو موساشی در یک دهکده کوهستانی متروک توسط زامبی ها احاطه شده است،با قلب یک جنگجو، این شمشیرباز افسانه ای یک سلاح باستانی و شیطانی را به کار می گیرد تا بتواند این زامبی ها را از بین ببرد. اما با هر روحی که این سلاح جذب میکند، تاریکی بیشتری روح یاموتو را دربر می گیرد.

«بهشتِ جهنم: جیگوکوراکو» داستان گروهی از زندانیان و نگهبانانشان است که برای پیدا کردن اکسیر جاودانگی وارد یک جزیره مرموز می شوند.آنها در آنجا گیر می کنند و باید برای زنده ماندن از ساکنان مرموز و هیولایی جزیره به یکدیگر تکیه کنند.

یک پسر دبیرستانی به توکیو فرار کرده است و با دختری دوست شده است که به نظر می رسد توانایی تغییر شرایط آب و هوایی را داشته باشد.

تیم بسکتبال مدرسه راهنمایی Teiko. مدرسه ای که سه فصل عالی را پشت سر هم با پنج بازیکن یک بار در یک نسل به نام "نسل معجزه" تولید کرد. یه بازیکن دیگه بود که همه بهش احترام می گذاشتن... یه بازیکن افسانه ای 6. تایگا کاگامی، یک بازیکن قدرتمند در حال ظهور، به تازگی از آمریکا بازگشته است. هنگامی که او به دبیرستان Seirin می آید، با پسری فوق العاده معمولی، Tetsuya Kuroko آشنا می شود. کاگامی وقتی متوجه شد که کوروکو در بسکتبال خوب نیست، در واقع او بد است، شوکه می شود! و او آنقدر ساده است که دیدنش غیرممکن است. اما صاف بودن کوروکو به او اجازه می‌دهد بدون اینکه تیم دیگر متوجه او شود توپ را به اطراف منتقل کند و او کسی نیست جز ششمین عضو نسل معجزه. کوروکو با کاگامی پیمان می بندد تا سایر اعضای نسل معجزه را که همگی در مدارس دیگر بسکتبال بازی کرده اند، شکست دهد. نبرد نور (کاگامی) و سایه (کوروکو) آغاز می شود!

در شهری که باید آشنا باشه، یه چیزی هست که انگار فرق می‌کنه. کوتوکاوا که یه راننده تاکسی‌ـه یک زندگی معمولی داره و با یک سری مسافر دمدمی مزاج سر و کله می‌زنه. یه غریبه نسبتا عجیب هم که هیچ آشنا یا فامیلی تو شهر نداره، سرگرمی کوتوکاوا اینه که قبل از خواب از رادیو به راکوگو گوش کنه. در حال حاضر تنها کسایی که میشه به عنوان دوستش به حساب آورد، دکتر خانوادگیش گوریکی و همکلاسی دبیرستانش کاکیهانا هستن. کاباساوا یه دانشجو‌ـه که دنبال چیزای هیجان انگیزه، شیراکاوا، یه پرستاره که چیزی رو مخفی می‌کنه، هومو ساپینس که یه گروه کمدین‌ـه که فروش خوبی نداره، دوبو، که اوباش شهرن و گروه میستری کیس که ارتباط آنچنانی‌ای نباید داشته باشن، مکالمه با اون ها سر انجام به دختری گم شده رسید.